مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
وقتی که اسـماعـیل قـربانگاه میرفت انـگـار کـه جـان خـلـیـل الله میرفـت عباس در خـیمه گـریبان چاک می داد چون روشـنی چـشمهای مـاه میرفت کـوثـر به استـقـبـال آتـش رفت انگـار تا قلب میدان سورهای کـوتاه میرفت آری حیاء نیـزه بیـش از میـخ در بود سـوی رواق سـیـنـه با اکـراه میرفت شـمـشـیـرهـا الله را تـقـطـیـع کــردنـد بر روی دست نـیـزه تـنهـا آه میرفت جمع نبـوت با امـامت بر زمین خورد بابا از این رو روی زانو راه میرفت او چون حـدیثی بر لب شمشـیرها بود روی عـبا یک مقـتل جانکـاه میرفت روی عـبا زخـم تنـش را جـمع کردند تا یکهزار و نهـصد و پنجـاه میرفت |